یک راه برای پیدا کردن ایده برای نوشتن

ساخت وبلاگ
بعضی اوقات آدم اون رگه اعتماد به نفس کاذبش گل میکنه و به خودش میگه: تولید محتوای روزانه که کاری نداره! مگه من چیم کمتره و ازین حرفا ولی خدایی الان درست معضل خانوم های خونه دار رو حس میکنم که همیشه مجبورا برای این سوال که : چی بپزم؟ جواب پیدا کنن. من هم همین برام سوال شد که حالا چی بنویسم؟! الان که فکرشو میکنم این معضل کم بودن و کم اومدن ایده توی زندگی ما همیشه بوده و هست ونمیدونم چرا تموم نمیشه! برای من به شخصه همیشه شروع نقش تعیین کننده ای داشته این که کار رو هر چند کوچیک شروع کنم تا ذره ذره الهامات و ایده ها ظاهر بشن. توی عالم نویسندگی همیشه میگن مطالعه کردن به شما کمک میکنه که ایده پیدا کنید اما من یکی از منابع جالب و مهم ایده هامو بهتون میگم. برای من خواب ها و رویاهای درهمی که میبینم گاهی نقش اساسی ای در داستان سازی داشته! برای مثال: هیچ وقت ایده داستان یا رمان نیمه ناقصم به اسم سفید و سیاه رو فراموش نمیکنم. من در خواب دختری رو پشت تلفن دیدم، که داشت بهونه تراشی، برای زنی اون طرف تلفن شبیه به خواهرش می‌کرد، بابت اینکه به مهمونی خاصی نرفته و در جایی دیگه زنی مسن روی تخت خوابی بیمارستانی رو دیدم، که این دختر با نگرانی کنارش بود و سعی داشت تخت خواب رو هل بده، اما نمیتونست. لباس های دختر سر تا پا سفید اما کفش هاش سیاه بود! یکدفعه پسری رو در جلوی خوذش میبینه که سرتاپا سیاه پوشیده اما کفش های سفیدی داره و از دیدنش مثل دیدن یک فرد آشنا جا میخوره، اما پسر در سکوت تنها نگاهش میکنه، و درنهایت با کمک پسر، دختر موفق میشه که تخت رو جابه جا کنه. خب از روی این رویای عجیبم اسم ضایع داستانم کمی بدیهی به نظر میاد! اما این رویا، و تجربه شکست عاطفی و انتقام گیری یکی از دوستان عزیزم، به من کمک کردند تا قالب داستان رو کم کم شکل بدم. هر چند که با دو بار نوشتن هنوز متن چندان جذابی نشده و منم جای کار خیلی طولانی ای در این زمینه دارم. خواب ها میتونن الهام بخش شما برای نوشتن باشند، اما ممکنه الان یه عده بگن ما هیچی از خوابامون یادمون نمیمونه و من واسشون یه پیشنهاد دارم. شما میتونین عادت نوشتن صفحات صبحگاهی رو داشته باشین. هر صبح بلافاصله بعد از خواب، رویاهایی رو که به یاد دارین رو بنویسین. مضمون این صفحات رو که خانوم "جولیا کامرون" ابداع کردن و به طور مفصل میتونین در کتاب "حق نوشتن" ایشون مطالعه کنین. این روش، روش جالبی برای خالی کردن ذهن شماست، که اتفاقا خودم همین امروز، علارغم داشتن 26 نفر مهمون برای شام، ازش استفاده کردم، تا رویاهای عجیب غریبی که تا صبح آزارم میداد، مزاحم بقیه روزم نشه! دوستانی رو میشناسم که اغلب اوقات کابوس میبینن. درسته یاد اوری کابوس سخت و دردناکه، اما من به شخصه ترجیح میدم، جایی مطمئن ذهنمو رو خالی کنم تا بقیه روزم مثل شبم بهم بد نگذره و ذهنم بیخود درگیر اموری چون چند کابوس شب نشه! شما توی صفحات صبحگاهی میتونین هر چیزی که دلتون میخواد به هر شکلی که دوست دارین بنویسین. و بهترین نکته اش هم همینه گاها نوشتنش بهم کمک کرده امور و کارهایی که دیشبش بهم سپرده بودن یا وسایلی که باید برای اشخاصی میبردم، رو به دقت به یاد بیارم در حالی که مطمئنم اگه صبحش ذهنمو درگیرشون نمیکردم، محال بود به یادشون بیارم! کتاب حق نوشتن کتابی جالب و زیباست و من تاجایی که مطالعش کردم خیلی از سبک و سیاق و تمریناش برای نویسندگی لذت بردم. شما میتونین مثل من از اپلیکیشن هایی چون فیدیبو و غیره دانلودش کنین و اگه دوست داشتین مفصل تر با سبک نویسندگیش جلو برین. ایجاد عادت های خوب میتونه سخت اما شیرین باشه و برای آدمی چون من همواره یک معضل حل نشدنی در این راه در تلاشم و حتما تجربیاتمو براتون می نویسم.

 

 

دوستتون دارم. پایدار و ماندگار باشید.

 

 

#17...
ما را در سایت #17 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moonlight98 بازدید : 96 تاريخ : شنبه 28 ارديبهشت 1398 ساعت: 16:28