+دقيقا امشب كه بيشتر از هروقت ديگه اي نياز داشتم پيشم باشه نبود:)تقصيري هم نداشت خب.خسته بود ميگفت خيلي كم خوابيدم...
منم سعي كردم اصلا نزارم بفهمه حالم بده...كه البته صد درصد فهميده..هميشه ميفهمه...هميشه منو بهتر از خودم ميشناسه:)
سعي كردم...فقط سعي ميكنم...
+اون شب فك ميكردم بهترين شبه برا هردومون...يني برا من بود:)فقط برا من:)وقتي فرداش ازش شنيدم كه گفت ديشب هم يه شب مسخره بود مثل امشب...حس كردم برا چن لحظه وجودم يخ زد:) هيچي اونجوري نبود كه بايد باشه...
+اصلا چرا دارم ب اين چيزاي تلخ فكر ميكنم؟ شايد چون زيادي دلتنگش شدم:)
+كارناممو گرفتم امروز.
١٩.٧٩
اعتراض نوشتم برا فيزيك.اصلا اوني نشد ك انتظارشو داشتم.بايد بيشتر جدي بگيرم همه چيزو
+ساعت ١٢:٣٥
اونوقت بشدت دلم ميخواد برم دوش بگيرم يكم اروم شم:/
از ي طرفي هم دلم يكيو ميخواد حرف بزنم باهاش...از ي طرفي هم جوابِ هيچكدوم از دوستامو ندادم درست درمون امشب
رك بگم
دلم خودشو ميخواد:)
+همين
٩٦/٣/٢٩
#17...برچسب : نویسنده : moonlight98 بازدید : 61